سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ بنده ای در پی دانش جویی نعلین به پا نکرد و کفش نپوشید و جامه برتن ننمود، جز آنکه خداوند گناهانش را در همان درگاه خانه اش آمرزید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
پنج شنبه 91 خرداد 18 , ساعت 1:48 صبح

خالی تر از سکوتم ، از نا سروده سرشار
حالا چه مانده از من ؟... یک مشت شعر بیمار
انبوهی از ترانه ، با یاد صبح روشن
اما... امید باطل... شب دائمی ست انگار
با تار و پود این شب باید غزل ببافم
وقتی که شکل خورشید ، نقشی ست روی دیوار
دیگر مجال گریه از درد عاشقی نیست
بار ترانه ها را از دوش عشق بردار
بوی لجن گرفته انبوه خاطراتم
دیروز: رنگ وحشت ، فردا: دوباره تکرار
وقتی به جرم پرواز باید قفس نشین شد
پرواز را پرنده ! دیگر به ذهن مسپار
شاید از ابتدا هم تقدیر من سفر بود
کوچی بدون مقصد از سرزمین پندار
از پوچ پوچ رویا ، تا پیچ پیچ کابوس
از شوق زنده بودن... تا خنده ای سرِ دار

--------------------------------------------------

از عشق مکن شکوه که جای گله ای نیست
بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست

من سوخته ام در تب ، آنقدر که امروز
بین من و خورشید دگر فاصله ای نیست

غمدیده ترین عابر این خاک منم من
جز بارش خون چشم مرا مشغله ای نیست

در خانه ام آواز سکوت است ، خدایا
مانند کویری که در آن قافله ای نیست

می خواستم از درد بگوییم ولی افسوس
در دسترس هیچکسی حوصله ای نیست

شرمنده ام از روی شما بد غزلی شد
هرچند از این ذهن پریشان گله ای نیست


پنج شنبه 91 خرداد 18 , ساعت 1:47 صبح

خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد
دیگران ابراز انزجار می کند که
در خودش وجود دارد

..

..

..

 آنجا که چشمان مشتاقی برای انسانی اشک می ریزد،
زندگی به رنج کشیدنش می ارزد.

..

..

..

برای خوشبخت بودن ، به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن !
پس تا می توانی خر باش تا خوش باشی.

..

..

..

دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند

..

..

..

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند
پرهایش سفید می ماند
ولی قلبش سیاه میشود

..

..

..

برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد
هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد

..

..

..

من چیستم؟
لبخند پر ملامت پاییزی غروب در جستجوی شب
که یک شبنم فتاده به چنگ شب حیات ، گمنام و بی نشان
در آرزوی سر زدن آفتاب مرگ

..

..

..

 چه امید بندم در این زندگانی
که در نا امیدی سر آمد جوانی
سرآمد جوانی و ما را نیامد
پیام وفایی از این زندگانی


پنج شنبه 91 خرداد 18 , ساعت 1:46 صبح

دلتنگی بد نیست ، یادگاری است از آنانی که داریم و دورند . . .

 

..

..

..

.. 

 

من کویر خسته ام نوئی نم نم بارون / دلم برات تنگ شده کجائی ای مهربون 

..

..

..

..

فدای اون مهر و وفات
دلم شده تنگ برات
چطور بگم ؟ باور کنی 
چقدر عزیزی تو برام

..

..

..

..

دلتنگی همیشه از ندیدن نیست لحظه های دیدار با همه ی زیبایی گاه پر از دلتنگیست…

 

..

..

..

..

 

اشک از دوریست
سکوت از تنهایی
لبخند از مهربانی
پیام دادن از دلتنگی

 

..

..

..

..

 

اگه چشمات تر شد، اگه دلت تنگ شد ،اگه دیگه نبود کسی ، امید و هم نفسی ، بدون که هست اینجا کسی ،که تو واسش همه کسی …


پنج شنبه 91 خرداد 18 , ساعت 1:45 صبح

بر چشم خنجری زنم تا نکند در عکست هی نگاه تو/بگو که دل را چه کنم هی میکند هوای تو؟

..

..

..

..

تو بشو یاس قشنگ لحظه های بی قرارم من میشم زلال بارون تا کنار تو ببارم.

..

..

..

..

آبمیوه صداتم

چرخ کرده نگاتم

قربون اون چشاتم

کشته خنده هاتم

من مرده حیاتم

تاعمر دارم فداتم

بعدازمرگم خاک پاتم

تا هستی خاطر خاتم;-):-o:-)

..

..

..

..

صد سال بعد از مــــــــــرگ من*

گر بشکافی قــــــــــــــــــبر من*

خواهی شنید ازقلـــــــــــــب من*

دوستت دارم دوســـــــــــــت من*


پنج شنبه 91 خرداد 18 , ساعت 1:44 صبح

به چشمانت بیاموز که هر کس ارزش دیدن ندارد.دوستت دارم!

..

..

..

..

یه حلقه طلایی،اسمتو روش نوشتم،طلا نبود،نقره بود،سرت کلاه گذاشتم.

..

..

..

..

کوه:چون سنگ بود تنها شد یا چون تنها بود سنگ شد،من که نه سنگ بودم نه کوه چرا تنها شدم؟

..

..

..

..

جیگرطلا،یارباوفا، خوشکل وبلا،نسیم صبا،آخرصفا،نفس هوا،تکی به خدا!!

..

..

..

..

کاش شمع بشی پروانه شم دورت بگردم،بد بشی، اخمو بشی فوتت کنم،هرهر بخندم.

..

..

..

..

قوری ز قلم،قلم ز قوری تو عشق منی،جیگر منی،عمر منی،نفس منی،قلب منی، گوگوری مگوری.

..

..

..

..

میگن نارنگى چون پوستش زودکنده میشه،پیش مرگ همه میوه هاست!نارنگیتیم هلو.


<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

 
 

کد آمارگیر سایت و وبلاگ


 

تبادل لینک
تبادل لینک رایگان
تبادل لینک اتوماتیک
تبادل لینک
تبادل لینک