اشعار و شعرهای عاشقانه و احساسی جدید و زیبا

پنج شنبه 91 خرداد 18 , ساعت 1:48 صبح

^{خالی تر از سکوتم ، از نا سروده سرشار}

^{حالا چه مانده از من ؟... یک مشت شعر بیمار}

^{انبوهی از ترانه ، با یاد صبح روشن}

^{اما... امید باطل... شب دائمی ست انگار}

^{با تار و پود این شب باید غزل ببافم}

^{وقتی که شکل خورشید ، نقشی ست روی دیوار}

^{دیگر مجال گریه از درد عاشقی نیست}

^{بار ترانه ها را از دوش عشق بردار}

^{بوی لجن گرفته انبوه خاطراتم}

^{دیروز: رنگ وحشت ، فردا: دوباره تکرار}

^{وقتی به جرم پرواز باید قفس نشین شد}

^{پرواز را پرنده ! دیگر به ذهن مسپار}

^{شاید از ابتدا هم تقدیر من سفر بود}

^{کوچی بدون مقصد از سرزمین پندار}

^{از پوچ پوچ رویا ، تا پیچ پیچ کابوس}

^{از شوق زنده بودن... تا خنده ای سرِ دار}

^{--------------------------------------------------}

^{از عشق مکن شکوه که جای گله ای نیست}

^{بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست}

^{من سوخته ام در تب ، آنقدر که امروز}

^{بین من و خورشید دگر فاصله ای نیست}

^{غمدیده ترین عابر این خاک منم من}

^{جز بارش خون چشم مرا مشغله ای نیست}

^{در خانه ام آواز سکوت است ، خدایا}

^{مانند کویری که در آن قافله ای نیست}

^{می خواستم از درد بگوییم ولی افسوس}

^{در دسترس هیچکسی حوصله ای نیست}

^{شرمنده ام از روی شما بد غزلی شد}

^{هرچند از این ذهن پریشان گله ای نیست}

نوشته شده توسط nayabsaz | نظرات دیگران [ نظر]

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

فهرست اصلی

بازدید امروز: 20 بازدید
بازدید دیروز: 20 بازدید
بازدید کل: 105064 بازدید

کد آمارگیر سایت و وبلاگ